آفربقای جنوبی
بالاخره موعد رفتن رسید و من شما رو بردم خونه مامانی راستش داشت گریم می گرفت از اینکه بی تو می رفتیم شنبه ۱۸/۳/۹۲ ساعت ۳ من و شهرام رفتیم خونه مامان بزرگ و ماشین بابا رو اونجا گذاشتیم و با آژانس رفتیم دنبال عمو داریوش و رفتیم تو فرودگاه بابا تبش رفت بالا و هر دوی ما هم یادمون رفت استامینوفن بر داریم خلاصه از اورژانس فرودگاه براش دو تا گرفتیم و سر سعت هم پرواز انجام شد اول رفتیم دوحه و از دوحه به کیپ تاون . ساعت ۸.۳۰ به وقت ایران رسیدیم و رضا و حمیم اومدند فرودگاه دنبال ما و ما رو بردن هتل . هتل خوب و تمیزی بود و اتاق ما رو به دریا بود. همه چیز خوب بود و عالی هوا برای ما عالی بود ولی خودشون لباسهای زمستانه می پوشیدند البته به طبع آدما فرق می ...
نویسنده :
مامان
21:20